خاموشی

و در این بیابان ِ خشک که آفتاب عشق می بارد
چرا کسی نیست که سردی نفسهایم را چون
مرحمی بر لبان عطش کرده خود گذارد؟
هر روز
خاموش تر
تنها تر
سرد تر
24may08

3 comments:

Anonymous said...

ما همه خاموشیم
تن های سردمان نشان مرگی است ابدی
باور کن
نمی دانم چرا در این بیابان خشک
تن های سرد مرده ی مان هم گرم نمی شود
شاید ما همه محکومیم که خوراک لاشخوران شویم
می دانم که حقمان نیست
اما تنها راه چاره است

Anonymous said...

migam key amale jarahi karde,chehrat avaz shode;)
dar zemn neveshtat ali boood mesle hamishe

Anonymous said...

من خود نا امیدم تو بیش از این بی امیدم مکن