...

چه مغرورانه اشک ریختیم
چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم
چه مغرورانه از هم گریختیم
غرور هدیه ی شیطان بود و عشق هدیه ی خداوند
هدیه ی شیطان را به هم تقدیم کردیم
هدیه خداوند را از هم پنهان

ستاره ها


به ستاره های آسمان نگاه کن

!بهشون بخند ، اما دل مبند

چون چشمک هاشون از روی عشق نیست

از روی عادته

!باورهایمان


پرنده

سر به شیشه های پنجره می کوبد

به گمانی که هواست

و

ما

سر به سنگستان باور ها

به گمانی که رهایی اند

سال نو مبارک


شیشه ی عطر بهار

.

.

.

.

لب ِ دیوار شکست

.

.

.

.


و هوا پر شده از بوی خدا

.

.


...همه جا آیت ِ اوست

.

.

دیدنش آسان است

.

.

تنها دقایقی دیگر به پایان سال نمانده است..با آرزوی بهترین ها برای همه ی عزیزانم

سال نو ِ همگی تان مبارک


ساعت16،دقیقه13،ثانیه39

تا نوای هفت سُرنا در گلستان، جان دمید
خواب ِ دیرین شد ز چشمان ِ زمستان ناپدید
روزگارا، هفت سُرنا را به گوش جان نواز
چشم را بیدار دار و سینه‌ ها را پُر امید
روزگارا، گلشن ِ نوروز را پُر بار کُن
شهد پیروزی به کام مرد و زن بسیار کُن
اَبر را جان‌بخش ساز و ماه را آیینه دار
بد دلان را دور، با ما نیکوان را یار کُن
روزگارا، تازه شد هستی در آغاز بهار
جشن جمشید جهان بین را جهان آرا بدار
مهر افزون کُن درون سینه ها در سال نو
فرِّ شادی را به جام زندگی از نو بیار
روزگارا، جشن ما را نو به نو جاوید ساز
سینه را پر مهرتر از سینه‌-ی جمشید ساز
رنج را آسان بنه بر مردم برگشته بخت
چشم نیکو مردمان را دیده-‌ی خورشید ساز
11:00
29esfand1378

سال از عشق گذشتن و به عشق رسیدن

فقط یک هفته از سال 1387 باقی مانده و شاید خیلی از کارهایمان هنوز نا تمام ...از یادآوری مسائل و اتفاقاتی که امسال برایم افتاده بغضی راه نفس را می بندد و من نا خواسته قورتش می دهم.امسال پشت سر هم خاطرات خوب یکی پس از دیگری جای هم را می گرفتند تا می آمدم به قبلی فکر کنم که چه شد و چه کردم اتفاقی تازه رخ می داد. ولی خوب، کاریش هم نمیشد کرد! این سرنوشت بود که سکان رو بدست گرفته بود و پیش می رفت و ما مسافرانش مطیع و در اختیارش بودیم و حالا در این هفته ی آخر سال، خودم را مرور می کنم واز تمام دوستانم می خواهم که اگر رنجوندمشون ، تنهاشون گذاشتم ، آن موقع که باید می بودم نبودم ، ناراحتشون کردم ، حرفی زدم که نباید می زدم ، کاری کردم که نباید می کردم ، خلاصه تمام اشتباهاتم را به پاکی و بزرگی خودشان ببخشند و این فرصت را به من بدهند که در سالی جدید بهاری دوباره از نو شکوفا شوم از نو ... از نو ... از نو
که اگر می توانستم از مادر می خواستم که تولدی دوباره به من بخشد
.
اما راحت از خاطراتم نمی گذرم و مطمئن هستم خاطرات امسال خو بش به بد ش می چربد و با یاد آوری تک تک شان جوانی ام تازه می شود
پس
بیاییم در این هفته دل هایمان را تکانی دهیم بدی ها رو بشوریم...گرد و غبار را از قاب های خوبی پاک کنیم .خلاصه همه ی بدی ها را به این سال که گذشت بسپارید و با کوله باری پر از عشق و سلامتی هم برای خودتان هم عزیزانتان به استقبال سال جدید بروید
و ببخشید و ببخشید و ببخشید

بیشتر پایتان خواب میرود یا قلبتان؟

وقتی پایت خواب می رود
.
.
نمی توانی درست راه بروی
.
لنگ می زنی
.
وقتی قلبت خواب می رود
.
.
نمی توانی درست فکر کنی
.
.
.
.
.
.
.
!!عاشق می شوی

!


مراقب افکارت باش آنها به گفتار تبديل می‌شوند
مراقب گفتارت باش آنها به کردار تبديل می‌شوند
مراقب کردارت باش آنها به عادات تبديل می‌شوند
مراقب عاداتت باش آنها به شخصيت تبديل می‌شوند
مراقب شخصيتت باش آن سرنوشتت خواهد شد

لبخند بسازیم نه اشک

آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند،به احساس خوبی که بر جا می نهند ، به دردی که می کاهند ، می مانند .حتـــــی پس از رفتن.وگرنه پهلوان عالم باش ، کودکان هم با دست نشانت کنند.بگو می خواهم همه جهان را مدیریت کنم!تا زیبایی ندانی ، تا کینه بپراکنی ، تا نفرت بفروشی عاجزی از مدیریت شرارت های خود.