سکوتت شیرین است

و با اطمینان می گویم که سکوتت برایم شیرین است
پیشتر ها سکوتت را شنیده بودم
اما حالا حسش می کنم نزدیکتر از روح به بدن
سکوت کن ای کودک زندگی ام که حرف زدنت این شیرینی را تلخ می کند
دیگر به سخنان چشمانت عادت کرده ام
برایم دلنشین تر است
بیست و پنجم شهریور هشتاد و هشت

مست عشق


پروردگار مست ، که مست از شراب شد

کار از همان دقیقه ی اول خراب شد

آدم بیافرید که آدم بماند در این جهان

آدم نشد ، که مایه ی رنج و عذاب شد

صد نقشه ها کشید که با عشق سر کند

اما تمام نقشه های قشنگش برآب شد

به آن خرد فتاد که داند جهان را کِه آفرید

اول بلای خودش گشت خرد

سؤال کرد خدا را کِه آفرید

تا آن سؤال و هزاران سؤال بی جواب شد