گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار

قلبت را ، به خداوند سپار
آن همه تلخی و غم ، این همه شادی و ایمانت را
گاهی از عشق گذر کن و دلت را بسپار
به خداوندی که
خوب می داند
سهم تو از دل چیست
گاه ، دلتنگ شوی
گاه ، بی حوصله و سخت و غریب
و زمانی را هم ، غرق شادی و پر از خنده و عشق
همه را به خداوند بسپار
خاطرت جمع ، که عدالت خصلت ِ مطلق اوست
این بار
چشم دل را وا کن!
دست رد بر دل هر غصه بزن
حرف هایت را ، گرم و آرام و بلند ، به خداوند بگو
عشق را تجربه کن !
حرف نو را این بار ، از لب شاد چکاوک بشنو
قطره آبی بچکان ، بر کویر دل و بر بایر این عاطفه ها
خوب من ، در این سال که پر از روز و شب است
و پر از خاطره هایی تازه
چشم دل را نو کن
لحظه ها می گذرند ، تند و بی فاصله از هم
مثل آن لحظه که دیروز شد و
مثل آن روز که انگار
هرگز از ره نرسید
آری ای خوب قشنگ
زندگی ، آمدن و رفتن نیست
خاطره ها هستند گاه شیرین و گهی تلخ و غریب
بهتر آن است که در روز جدید
فکر را نو بکنیم ، عشق را سر بکشیم
و دل تار غمین را
بنشانیم سر سفره ی نور
خانه اش را بتکانیم و سپس
هر در و پنجره را ، سوی چشمان خدا وا بکنیم
روز نو آمده است
با دل گرم زمین عهد بندیم ، دگر
قدر بودن ها را ، خوب تر می دانیم
و خدا را هر روز از نگاه همگان می خوانیم
فاصله ، بسیار است بین خوبی و بدی ... می دانم
ولی ای ماه قشنگ
آنچه در ما جاری است ، این همه فاصله نیست
چشمه گرم وصال است و عبور
زندگی ... می گذرد، تند و آسان و سبک
عاشق هم باشیم ، عاشق بودن هم
عاشق ماندن هم ، عاشق شادی و هر غصه هم
روز نو ، هر روز است
فکر را نو بکنیم
عشق را ... سر بکشیم
زندگی
می گذرد ... ! تند و آسان و سبک

1 comment:

Anonymous said...

زندگی
می گذرد ... ! تند و آسان و سبک