کمکم کن بمونم

با شروع قصه ها زیر این چرخ کبود
توی اون تنگ غروب یکی بود هیچ کس نبود
یکی بود دیده نشد مثل خواب یک صدا
میون قصه که بود از من و از تو جدا؟
با شروع قصه ها تو جوونی پیر میشیم
بجای فرصتامون واسه فردا دیر میشیم
بشنویم قصه ها رو زود تر از گفته شدن
واسه دیر شدن بسه خودتو به خواب نزن
وقتی که وقتای ما واسه داشتن نباشه
رفتن و رقتنامون نرسیدن با هاشه
باید آب بشیم و بعد برسیم به تشنگی
آخرین فرصت ما همین ِ تو زندگی
تو کجایی خودِ من، کمکم کن بموونم
قصه ی بودن هارو تا که هستم بخوونم

4 comments:

Anonymous said...

ali bod.omidvaram ke male khodte bashe?

Anonymous said...

man nevisande ham nistam che berese be sha'er

Anonymous said...

u're still alive

Anonymous said...

merci kheili vaght bood in ahang too zehnam bood, emrooz ke search kardam too bloge to didamesh, manam gozashtam too blogam