تساوی

معلم پای تخته داد میزد
صورتش در خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها لواشک بین هم تقسیم می کردند
دلم می سوخت بحال او
که های و هوی میکرد
و با آن شور تساوی های جبر را نشان می داد
با خطی خوانا روی تخته کز ضلمت چون قلب ظالمان بود تساوی را نوشت
بانگ بر آورد
!یک برابر یک است
اینجا در میان جمع شاگردان
یکی بر خاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
در این تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه ها نا گه به یک سو خیره شد
و او پرسید؟
اگر یک فرد انسان واحد یک است
آیا باز هم یک با یک برابر بود؟
سکوتی بود و سوالی سخت
.................معلم خشمگین فریاد زد آری
و او با پوزخندی گفت
!اگر یک فرد انسان واحد یک بود؟
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر ، پست تر می بود؟
!اگر یک فرد انسان واحد یک بود؟
آنکه رنگش نقره گون بود بالا بود و
آن سیه چرده که می نالید پائین بود؟
!اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو میشد
حال می پرسم
اگر یک با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده میگردید
یا چه کس دیوار چین را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس پشتش زیر بار فقر خم میشد؟
معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خود بنویسید که
!یک با یک برابر نیست

3 comments:

Anonymous said...

نه معلومه که يک هيچ وقت مساوی يک نمی شه، ماسوله رو بگو

Anonymous said...

tanet mikhare :D

Unknown said...

az sibilo ha o komonist ha motenaferam