می خواهم پرواز کنم
نمی توانم
در بندم
در بند ِ انتظار
حال که نمی توان پرواز کرد مانده ام
شاید بتوانم پنجره ی قفس تنهائیت را باز کنم
آیا
آن سوی پنجره
قلبی در طپش است
یا دستی برای گرفتن دستانم؟
نه
آن سوی پنجره باران است ، باران سرد ِ تنفر
آن سوی پنجره سکوت است ، سکوت بی تردید ِ تو
آن سوی پنجره اضطراب است ، اضطراب از فریاد
آن سوی پنجره حقیقت است ، که با سکوت مستور است
آن سوی پنجره تو هستی ، رو به پنجره ای دیگر در جستجوی دستانی دیگر
29فروردین
2 comments:
afarin aliu bod
kam kar shodiya ,neminevisi
Post a Comment