کوه

پنداشتی
چون کوه ، کوه ِ خامش دمسردم؟
بی درد ، سنگ ِ ساکت ِ بی دردم؟
نی
قله ام
بلند ترین قلۀ غرور
اینک درون سینۀ من التهابهاست
هرگز گمان مبر
شد خاطرات تلخ فراموشم
هر چند
نستوه کوه ساکت و سردم
لیک
آتشفشان مردۀ خاموشم

1 comment:

Unknown said...

چه خوب يادم هست عبارتي كه به ييلاق ذهن وارد شد : وسيع باش و تنها و سربزير و سخت