یه شب غمگین و تاریک ، یه شب سرد و پر اندوه
میون انبوه ابرا ، نوری شد یکباره پیدا
همه جا غرق سکوت بود ، حتی برگی هم نرقصید
چشم من بی اختیار باز ، توی حوض عکس تو رو دید
عکس تو لرزون روی آب،مثل نقاشی قصه
چهر ِتو دوباره دیدم ، گریه هم اونو نشسته
تو به مه آسا می مونی ، تو یه عشق آسمونی
الهی تا جون تو سینه ست، تو فقط با من بمونی
تو خود ماهی که امشب ، توی آسمون نشستی
شبو کن روشن تر از روز ، تموم آرزوم تو هستی
لطف اون روی سپیدت ، حتی صحرا هم نداره
تو شدی سوگل شعرام ، زیر بارون ستاره
برق اون چشمای نازت ، هیچوقت از یادم نمیره
دستاتو بذار تو دستم ، نگو که خیلی دیره
ماه روشن و سپیدم ، تو خودِ نور ِ امیدم
بر فراز ِ آسمونا ، من به عشق ِ تو رسیدم
اما افسوس خیلی دوری ، تو یه دنیا عشق و نوری
برای من که غریبم ، بی صدا و سوت و کوری
ابرا چهره ات و گرفتن ، تو رو پنهون کردن از من
به خیالشون می تونن ، عشقتو بگیرن از من
حالا باید تار بمونیم ، واسه ما که نور نذاشتی
به یاد نور گذشتت ، اسمتو تو حوض گذاشتی